اومدم با پارت ۲ عشق واقعی
مرینت: ادرین باورم نمیشه که توهم عاشقم شدی
ادرین: عشقم من از همون اول عاشقت بودم
مرینت: عه واقعا منممممم
ادرین: میشه تو دوست دخترم شی؟
مرینت: بلهههه
ادرین: عاشقتم
مرینت: منم
ادرین: بیا دیگه بریم خونه
مرینت: باشه
و مرینت ادرین باهم رفتن خونه
سر راه بارون گرفت زودی رفتیم زیر یه درخت خیس نشیم و یه تاکسی اومد با اون رفتیم خونه سوار شدیم رفتیم.
هردو رفتن خونه
مرینت: رفتم رو تختم نشستم و تو دلم گفتم واقعا باورم نمیشه که ادرین هم عاشقمه فک میکردم یک طرفس ولش رفتم لباس هام رو عوض کردم
و رفتم توی تخت خوابم بعد ادرین بهم پیام داد گفت که بعد از دانشگاه باهم بریم بیرون؟ منم گفتم آاره چرا که نه ادرین خب بریمممم خدافظ
و گوشیم رو تنظیم کردم و خوابیدم
و صبح شد گوشیم زنگ خورد بیدار شدم صبحانه خودمو خوردم و بعد رفتم دانشگاه
و توی دانشگاه با آلیا حرف زدم و کلاس شروع شد
معلم مون اومد سر کلاس و بعد از ۵ ساعت تموم شددددد هورااا
ادرین: مرینت الان برو خونه حاضر شو
مرینت: باشه ادرین
و رفتم خونه حاضر شدم و به ادرین زنگ زدم
ادرین: عه حاضر شدی من جلو خونتم
مرینت: اوم باشه اومدم
برای پارت بعدی حمایت کنید😘