عشق واقعی p2

بورآ · 23:18 1403/02/15

اومدم با پارت ۲ عشق واقعی

مرینت: ادرین باورم نمیشه که توهم عاشقم شدی

ادرین: عشقم من از همون اول عاشقت بودم

مرینت: عه واقعا منممممم

ادرین: میشه تو دوست دخترم شی؟

مرینت: بلهههه

ادرین: عاشقتم

مرینت: منم

ادرین: بیا دیگه بریم خونه

مرینت: باشه

و مرینت ادرین باهم رفتن خونه

سر راه بارون گرفت زودی رفتیم زیر یه درخت خیس نشیم و یه تاکسی اومد با اون رفتیم خونه سوار شدیم رفتیم.

هردو رفتن خونه

مرینت: رفتم رو تختم نشستم و تو دلم گفتم واقعا باورم نمیشه که ادرین هم عاشقمه فک میکردم یک طرفس ولش رفتم لباس هام رو عوض کردم

و رفتم توی تخت خوابم بعد ادرین بهم پیام داد گفت که بعد از دانشگاه باهم بریم بیرون؟ منم گفتم آاره چرا که نه ادرین خب بریمممم خدافظ

و گوشیم رو تنظیم کردم و خوابیدم 

و صبح شد گوشیم زنگ خورد بیدار شدم صبحانه خودمو خوردم و بعد رفتم دانشگاه

و توی دانشگاه با آلیا حرف زدم و کلاس شروع شد

معلم مون اومد سر کلاس و بعد از ۵ ساعت تموم شددددد هورااا

ادرین: مرینت الان برو خونه حاضر شو

مرینت: باشه ادرین

و رفتم خونه حاضر شدم و به ادرین زنگ زدم 

ادرین: عه حاضر شدی من جلو خونتم

مرینت: اوم باشه اومدم

برای پارت بعدی حمایت کنید😘